گفتني هاي پيرامون « از هنر و حکمت ناصرخسرو» منتشره سايت فارسي بي بي سي مورخ19 سپتامبر 2005
وطن پور وطن پور

متن کامل نبشته سايت بي بي سي  :  

 

 (( کنفرانس دو روزه ناصر خسرو در دانشکده مطالعات آفريقايی و آسيايی دانشگاه لندن فرصتی بود برای گردهمايی شماری از فرهيختگان دانشگاهی که در باره آثار ادبی اين شاعر فارسی زبان قرن يازدهم ميلادی تازه ترين دستاوردهای خود را به بحث بگذارند. ناصرخسرو سرشناس ترين شخصيت اسماعيلی مذهب تاريخ ادبيات ايران است و با وجود آنکه کتابهای متعددی به نثر نوشته است، بيشتر به شعر خود شهره است. در تدارک و مديريت اين کنفرانس، موسسه مطالعات اسماعيلی لندن و بنياد ميراث ايران مشارکت داشتند و متخصصان ادب اسماعيلی و آثار ناصرخسرو همچون فرهاد دفتری، مهدی محقق و جلال بدخشانی در کنار فلسفه دانان و محققان دين و عرفان مانند هرمان لندلت، نصرالله پورجوادی و مهدی امين رضوی از کشورهای مختلف برای شرکت در کنفرانس دعوت شده بودند. مدير کنفرانس آليس هانسبرگر نيز خود از محققان بنام در زندگی و احوال ناصرخسرو است. ناصرخسرو شخصيتی است که او را دست کم از سه جنبه ادبی و فلسفی و دينی می توان بررسی کرد اما اين کنفرانس عمدتا بر شخصيت ادبی و تا حدودی دينی او متمرکز بود و از ميان آثار او عمدتا بر شعر او تکيه داشت.

ناصر خسروانی:  يکی از جالب ترين تحقيقات ارائه شده به کنفرانس تحقيقی از محسن ذاکری استاد شرق شناسی دانشگاه فرانکفورت بود که در آن نشان می داد چگونه يکی از آثار ناصر خسرو وامدار حکمت ايران پيش از اسلام يا حکمت خسروانی است. دوره ناصرخسرو از نظر توجه به متون زرتشتی و ادب و حکمت ايران قديم دوره شاخصی در ادبيات ايران است چنانکه از رودکی تا فردوسی شاعران دوره به صورتهای مختلف به نشانه های و باورهای ايران قديم اشاره کرده اند. محسن ذاکری در گفتار خود به اين نکته اشاره کرد که ناصرخسرو خواندن کتاب داستانهای شاهان ايران را ترغيب می کرده است چنانکه به پندنامه ها و خردنامه های ايشان توجه داشته است.  او در مقاله خود به تحليل متن روشنايی نامه از آثار منسوب به ناصرخسرو پرداخت و با آوردن مثالها و همانندی های فکری بين اين متن و بندهش از متون اساسی انديشه مزدايی پيوند عميق دو متن به يکديگر را برجسته ساخت. در عين حال در باره قطعی بودن انتساب اين اثر به ناصرخسرو رای ديگران با اين محقق ايرانی يکسان نبود. از جمله نصرالله پورجوادی چندان به اين انتساب باور نداشت گرچه خود نيز در مقاله ای که ارائه کرد از ابيات روشنايی نامه بهره گرفت.

شنيدن با چشم:  نصرالله پورجوادی عرفان پژوه و ادب شناس پرآوازه که از جمله سخنرانانی بود که از ايران در کنفرانس شرکت کرده بودند، در گفتار خود به اين موضوع اشاره کرد که عنوان روشنايی نامه از عناوين مورد علاقه مولفان فارسی بوده است چنانکه 11 اثر را با همين عنوان می توان در ادب فارسی نشان داد.  او در گفتاری در باره "زبان حال" به توجه ناصرخسرو برای بازکردن چشم باطن توجه داد و گفت که ناصر می گويد برای "شنيدن" از جهان بايد "چشم" را باز کرد تا زبان حال چيزها و مخلوقات بی زبان را شنيد. "اين همان زبانی است که سنايی آن را زبان بينش می خواند و عطار آن را زبان فکرت می نامد و در ادبيات دوره های بعد به گوش هوش تعبير می شود." محمدجواد اسماعيلی سخنران ديگری که از ايران در برنامه شرکت داشت با نگاه از منظری ديگر به ناصرخسرو از وامداری او به فيلسوفان يونان سخن گفت تا ابياتی مانند اين را شرح کند:

خرد را اولين موجود دان پس نفس و جسم آنگه/ نبات و گونه گون حيوان و آنگه جانور گويا
گفتم که نفس ناطقه را مستقر کجاست/ گفتا ورا جهان لطيف است مستقر
در عقل واجب است يکی کنی/ اين نفس های خرده اجزا را

در عين حال، مهدی محبتی پژوهشگر ادبيات فارسی از تهران با مقايسه ای ميان آرای ناصرخسرو و فيلسوفان يونانی در باره کلمه يا لغت ( لوگوس) نشان داد که برای ناصر مفهوم کلمه دقيقا همان مفهوم يونانی و مسيحی نيست. برای او جهان کتابی است از کلمات:

اين جهان هم بدان سخن ماند / حرف او ساکن است يا جنبنده

بنابرين از نگاه او جهان خاموش نيست:

جهان ای پسر نيست خامش وليک / به قول جهان تو نداری کمال

و خود سالک راه شنيدن از زبان جهان است: "من قول جهان را به ره چشم شنودم".  مهدی محبتی که از ديد نظريه ادبی به موضوع نگاه می کرد، گفت: " در عصری که ناصرخسرو می زيست و هنوز مبانی معرفت شهودی در زبان فارسی پا نگرفته بود طرح اين موضوع که هستی در کل به مثابه يک کتاب است که حروف و کلماتش سخن می گويند يکی از جذاب ترين مباحث در قلمرو نقد ادبی است."  او ناصر را پدر اين "نوع جديد" ادبی در ادبيات فارسی شمرد و گفت نظامی و سنايی و عطار همه زير نفوذ اين نگاه اند.

چشم نهان بين :  در بحث از صورت شعر ناصر خسرو هم گفتارهايی عرضه شد. فين تيسن محققی از نروژ که رساله ای در عروض فارسی نوشته است، بحث خود را به اوزان شعر ناصر در ديوان اش اختصاص داد و ضمن اشاره به مساله سکته در شعر ناصر توضيح داد که چگونه اوزان شعر او در مقايسه با حافظ متنوع تر و گاه کمياب تر است.  آليس هانسبرگر نيز به بحث تضاد و مراعات نظير و بويژه تکرار در شعر ناصرخسرو پرداخت و گفت که تکرار واژه ها و دو- واژه های متضاد از راههای معنا آفرينی در شعر ناصر است: به چشم نهان بين نهان جهان را / که چشم عيان بين نبيند نهان را . نرگس ويرانی محقق اسماعيلی مذهب و استاد دانشگاه واشنگتن نيز در گفتار خود بر اين نکته دست گذاشت که با وجود آنکه ناصر قرآن را از بر بوده است اما در اشعار او آيات قرآن مستقيما ذکر نمی شود. دانيل رفيع نژاد از محققان جوان دانشگاه کاليفرنيا با تحليل تصويرهای طبيعت در شعر ناصر خسرو به اين نتيجه رسيد که او اصولا شاعری عقلگرا و طبيعتگراست.  با اينهمه آنچه به نظر می رسد در تحقيقات سبکی مهم باشد ميزان خروج شاعر از ويژگيهای دوره است. هم کار با اوزان ناهموار و کمياب و هم تکرار و هم طبيعتگرايی و نيز سکته های وزنی از ويژگی های دوره ناصرخسرو است که به دوره سبک خراسانی شناخته می شود. چنانکه در اشعار اين دوره نيز بر خلاف دوره های بعد ذکر مستقيم آيات قرآن مرسوم نيست. اينکه ناصرخسرو تا چه حد سبک دوره را در آثار خود نشان می دهد و از کجا سبک فردی خود را آغاز می کند موضوعی بود که در گفتارهايی که بايد آنها را سبک شناسانه خواند غايب بود.  يک نکته سبک شناسانه ديگر مورد توجه خدايی شريپوف محقق تاجيک قرار گرفت که در مقايسه ناصر با خيام به اين نتيجه رسيد که هر قدر خيام به زبان کنايه و اشاره سخن می گويد ناصر فاشگو و آشکار- بيان است. او بويژه بر اين نکته تاکيد کرد که شاخص اصلی هنر ناصرخسرو آن است که او بدون آن که مقلد کسی باشد بسياری از موضوعات تازه را در شعر فارسی مطرح کرده که پيش از او سابقه نداشته است.

حکمت ناصری :  با وجود همه گرايش های باطنی و نهان بينی و شهودی در کار و قلم ناصرخسرو نمی توان او را "صوفی" دانست هرچند که او بر شعر صوفيانه فارسی تاثير گذاشته باشد. نصرالله پورجوادی معتقد است که اگر بتوان ناصرخسرو را عارف دانست يا دارای گرايش عرفانی اما صوفی خواندن او روا نيست. در واقع شخصيت اخلاقی ناصرخسرو و توجه او به عقل و رياضت کشی های او در مسير تبليغ دين از او بيشتر چهره يک حکيم زهدپيشه بدست می دهد تا صوفی خانقاهی. او در خراسان قرون چهارم و پنجم هجری نمونه تربيتی است که فردوسی و بيهقی را می سازد ولی کمی بعد در شخصيت هايی مانند غزالی که هر دو جنبه حکمت و تصوف را داراست به سمت تصوف ميل می کند.

سفرنامه صابری :  در پايان نشست روز اول کنفرانس نمايش فيلمی در باره سفرنامه ناصرخسرو وعده شده بود. سفرنامه او يکی از مشهورترين متون فارسی است و ساخت فيلم بر اساس آن چه مستند و چه داستانی می تواند بالقوه بسيار جذاب باشد. اما فيلمی که در کنفرانس پخش شد نه تنها دارای جذابيت نبود که حتی از ابتدايی ترين مهارتهای فيلمبرداری و تدوين بی بهره مانده بود. دوربين خانگی رضا صابری فيلمبردار و تدوينگر فيلم به دوربين توريستی شباهت داشت که نه از فنون فيلم گرفتن با خبر است و نه اطلاعات عميقی از شهرها و مکانهايی که از آن فيلم می گيرد. دوربين او شهرها را در تصويرهايی شتابزده از چند نمای معماری خلاصه می کند و بين هر شهر با شهر ديگر بخشی از نماهای جاده ای خود را که از پشت شيشه اتوموبيل گرفته است می گنجاند و نهايتا سفر خود را نه به قاهره که محل انقلاب روحی ناصرخسرو است که به مکه ختم می کند. ايده گنجاندن فيلم در کنفرانس های علمی ايده بسيار خوبی است که يکنواختی برنامه را که بر اساس گفتارهای پياپی تنظيم می شود می تواند کاهش دهد، اما انتخاب فيلم مناسب و در حد موضوع و مخاطبان نيز هنری است که عيب ناديده گرفتن آن کمتر از گنجاندن يک مقاله غيرعلمی و نامعتبر در يک کنفرانس معتبر نيست.))

 


مکثي کوتاه برزند گي وفعاليتهاي فرهنگي ومذهبي ناصرخسرو( بلخي ) ازوطن پور

شعر «عقاب» ناصرخسروبلخي

روزى ز سر سنگ عقابى به هوا خاست
و اندر طلب طعمه پر و بال بياراست
بر راستى بال نظر كرد و چنين گفت
امروز همه روىِ جهان زير پر ماست
بر اوج چو پرواز كنم از نظر تيز
مى‏بينم اگر ذره‏اى اندر تك درياست
گر بر سر خاشاك يكى پشّه بجنبد
جنبيدن آن پشّه عيان در نظر ماست
بسيار منى كرد و ز تقدير نترسيد
بنگر كه از اين چرخ جفاپيشه چه برخاست
ناگه ز كمينگاه يكى سخت كمانى
تيرى ز قضاى بد بگشاد برو راست
بر بال عقاب آمد آن تير جگردوز
و از ابر مر او را به سوى خاك فروكاست
بر خاك بيفتاد و بغلتيد چو ماهى
و آن‏گاه پر خويش گشاد از چپ و از راست
گفتا عجبست اينكه ز چوبى و ز آهن
اين تيزى و تندى و پريدن ز كجا خاست
زى تير نگه كرد و پر خويش بر او ديد
گفتا ز كه ناليم كه از ماست كه بر ماست.

ناصرخسروي بلخی 481–394 هجری-  یکی از نابغه های فکری و شاعر مشهور ادب پارسی دری در قرن پنجم هجری ( یازدهم میلادی ) محسوب میگردد. ابو معین ناصر پسر خسرو پسر حارث قبادیانی، شاعر، حکیم، نویسنده و سیاح مشهور و داعی بزرگ ا سماعیلیه ( در کیش اسماعیليه معروف به حجت خراسان)  در سال 394 ه. در قبادیان بلخ ( در شمال افغانستان امروزی ) بدنیا آمد. ناصر خسرو در آعاز زندگی در دربار پادشاهان غزنوی اشتغال داشت ، اما در اثر خوابیکه دید به قول خودش از خواب غفلت بیدار شد، شغل دیوانی را کنار گذشت و در جستجوی حقیقت ، معرفت و کمال به مسافرت پرداخت، تا سال 444 هجری در مسافرت بسر برد. وی مدت هفت سال سرزمین عربستان و شمال شرقی و جنوب غربی و مرکزی ایران و آسیای صغیر و شام و سوریه و فلسطین و مصر و قیروان و سودان را سیاحت کرد. مدت سه سال در مصر ماند، درین مسافرت هفت ساله با حکما و دانشمندان وعلمای مختلف ملاقات کرد و مباحثات آراست در مصر وی بدیدار خلیفه فاطمی ( امام ا سماعیلیه ) المستنصربالله مشرف گردید ، او کیش اسماعیلیه را موافق میل و آرزوی خود یافت و بدان پیوست و عنوان حجت خراسان را دریافت نمود. و در سال 444 ه . که حدود پنجاه سال داشت به خراسان بر گشت و به بلخ زادگا اصلی خویش فرود آمد، و بدعوت مردم به کیش اسماعیلیه پرداخت. اما با خصومت امرای سلجوقی مواجه شد. امرای سلجوقی شاید هم با اشاره خلفای بغداد ( عباسیان) که د شمنان خونی اسماعیلیان بودند عوام و علمای اهل سنت را علیه وی تحریک کرده ، باب خصومت را باز نمودند. عوام در تبانی با ملاها دست به آشوب زده به خانه اش هجوم برده کاشانه اورا به آتش کشیدند. وي ناگزیر بلخ را ترک نموده متواری گشت و بالاخره به ( یمگان ) بدخشان ( افغانستان ) پناه برد و بقیه عمر خود را در آنجا گذرانيد . ناصرخسرو در بدخشان به تحقیق و تصنیف و تآلیف پرداخت، تا آنکه در سال 481 هجری پدرود حیات گفت.

ناصرخسرو یکی از شاعران و نویسنده گان بزرگ ادبیات پارسی است که در فلسفه و حکمت دست بالاي داشت، وي در خداشناسی و دینداری سخت استوار بوده است، و مناعت طبع و بلندی همت و عزت نفس و صراحت گفتار و خلوص او از سراسر گفتارش آشکار است. ناصربزرگ  در یکی از قصاید خویش میگوید که به یمگان افتادنش از بیچارگی و ناتوانی نبوده، او در سخن توانا است، و از سلطان و امیر ترس ندارد. ناصر جهان سلفه را به پشیزی نمی‌خرد. (از زبان خود ناصر خسرو). او به آثار منظوم و منثور خویش می‌نازد و به علم و دانش خویش فخر می‌کند.   ناصر خسرو در باره خود چنین می‌گوید:

گه نرم و گه درشت چون تیغ/ پند است نهان و آشکارم
با جاهل و بی خرد درشتم/ با عاقل نرم و برد بارم .

ناصر در سفرنامه رویدادها و قضايا را با بیطرفی و بی غرضی تمام نقل می‌کند. اما زمانی‌که به زادگاه‌اش بلخ می‌رسد و به امر دعوت به مذهب اسماعیلیه مشغول می شود، ملا ها و فقه‌ها سد راه او شده و عوام را علیه او تحریک نموده، خانه و کاشانه‌اش را به‌نام قرمطی ، غالی و رافضی به آتش کشیده قصد جانش می‌کنند، به این سبب در اشعارش لحن او اندکی در تغییر می‌کند،  اما نسبت گرایش به مذهب اسماعیلیه و وظیفه‌ای‌ که به‌وی محول شده بود و نیز رویارویی با علمای اهل سنت و با سلجوقيان  و خلفای بغداد که مخالفان سرسخت اسماعیلیان بودند، ستیز و پرخاشگری در وی بیدار می‌شود، به فقها و علمای زمان می‌تازد و به دفاع از خویشتن می‌پردازد.  ناصر خواستار جامعه‌ای‌ است منزه و پاک؛ دور از مفاسد اخلاقی، آدم‌کشی، دزدی، رشوه‌خواری، خیانت، چاپلوسی، عیش و عشرت. وی معتقد است که چنین جامعه‌ای جز زیر سیطره دین بوجود نمی‌آید. ناصر مدیحه‌گویی را دروغ می‌شمارد و از شاعرانی که امیران و سلاطین را مدح می‌کنند بیزار است، او شاعری را می‌پذیرد که شعرش رهنمای مردم باشد. محور شعر ناصر عقیده مذهبی و اخلاق است و وی همه چیز را زیر سیطره ای این دو قرار داده، از این رو دیوان اشعارش اغلب مشتمل است بر عقاید مذهبی، اخلاق و بقول امروزی اشعار سیاسی در انتقاد از امیران، شاهان و شاعرا ن ستایشگر، انتقاد از عالمان دینی که دین را وسیله قرار داده ،خود تا گلوگاه غرق در گناه می‌باشند.   ناصر در اشعار خویش به قرآن استناد می‌کند. در بسیار موارد آیات قرآن را تضمین می‌کند. وی برای قرآن ظاهر و باطن و یا به معنای دیگر تنزیل و تآویل قایل است. وی معتقد است که هرکس بی تاویل به قرآن دست یازد او گمراه است.  

من آنم که در پای خوکان نریزم

مر این قیمتی  د ر لفظ د ری  را .

آثار ناصرخسرو

 

ناصرخسرو دارای تالیفات و تصنیفهای بسیار بوده است، چنانچه خود درین باره گوید:

منگر بدین ضعیف تنم زانکه در سخن / زین چرخ پرستاره فزونست اثر مرا

 

آثار ناصرخسرو عبارت اند از:

دیوان اشعار پارسی

دیوان اشعار عربی ( که متاسفانه در د ست نیست). خود درباره دو دیوان پارسی و تازی چنین گوید:

بخوان هر دو دیوان من تا ببینی / یکی گشته باعنصری، بحتری

یا: این فخر بس مرا که به هر دو زبان / حکمت همی مرتب و دیوان کنم

-  جامع الحکمتین - رساله ایست به نثر دری در بیان عقاید اسماعیلیان.

-         خوان الاخوان - کتابیست به نثر در اخلاق و حکمت و موعضه.

-         زادالمسافرین - کتابی است در بیان حکمت الهی به نثر روان.

-         گشایش و رهایش - رساله‌ای است به نثر روان فارسی، شامل سی پرسش و پاسخ آنها.

-         وجه دین - رساله ایست به نثر در مسائل کلامی و باطن و عبادات و احکام شریعت.

-         بستان‌العقول و دلیل المتحرین که از آنها اثری در دست نیست.

-         سفرنامه - این کتاب مشتمل بر مشاهدات سفر هفت ساله ایشان بوده و یکی از منابع مهم جغرافیای تاریخی به حساب می‌آید.

-         سعادت‌نامه - رساله ایست منظوم شامل سیصد بیت.

-         روشنایی‌نامه - این رساله نیز به نظم پارسی است.

به از کتابها و رساله‌های فوق کتابها و رساله‌های دیگری نیز به حکیم ناصرخصرو ونسبت داده شده اند که بسیاری از خاورشناسان که راجع به احوال و آثار ایشان تحقیق کرده اند در وجود آنها تردید کرده اند. نام این کتابها و رسالات عبارت است از: اکسیر اعظم، در منطق و فلسفه و قانون اعظم؛ در علوم عجیبه - المستوفی؛ در فقه - دستور اعظم - تفسیر قرآن - رساله در علم یونان - کتابی در سحریات - کنزالحقایق - رساله‌ای موسوم به سرگذشت یا سفرنامه شرق و رساله‌ای موسوم به سرالاسرار.

 

زادالمسافرین

زادالمسافرین، مهمترین اثر ناصر خسرو قبادیانی بلخی ، سخنور، متکلم و حجت نامدار اسماعیلیه است که نزدیک به 1000 سال پیش از این ( 453 ق) تالیف شده و معتبرترین و عمده ترین منبع در شناخت اندیشه‌ها و باورهای او به شمار می آید. این کتاب ، یکی از مهمترین آثار کلامی فلسفی اسماعیلیه و حاوی واپسین باورهای مذهبی و ایده های کلامی و جهان‌شناختی رسمی فاطمیان در دوره امپراتوری دینی آنان است ، پیش از آن که دعوت فاطمی دچار دودستگی نزاری و مستعلوی شود.

زادالمسافرین در زمره متون منثور کهن پارسی است و به جهت روزگار تالیف و روش نگارش ، از دیرباز مورد توجه سبک شناسان نثر پارسی بوده است. زادالمسافرین سرشار از واژه های نادر و کهن پارسی است و افزون بر آن ، برابرنهاده های پارسی ارزشمندی برای اصطلاحات فلسفی عربی در آن آمده که سخت در خور توجه است. زادالمسافرین به سبب محتوای کلامی فلسفی و زبان ویژه و کهن، متنی آسان نیست. همین موضوع موجب شده که د ست نوشته‌های بر جای مانده از آن آکنده از اغلاط و تصحیفات باشد، جدای از آن که نسخه های اصیل و کهن آن بس اند ک است. سیدمحمد عمادی حائری، پس از نسخه ‌شناسی تطبیقی زادالمسافرین و برگزید ن کهن ترین ، اصیل ترین و صحیح ترین نسخه ها، با تامل در مفاهیم کلامی فلسفی اسماعیلیه از يکطرف و دقت های واژه ‌پژوهشي و سبک‌ شناسانه از دیگر سو، به تصحیح انتقادی این اثر پرداخته و برای نخستین بار متنی صحیح و اصیل از آن عرضه کرده است. او همچنین تعلیقاتی پیرامون اثبات متن و ضبط نسخه ها، بر متن ویراسته خود افزوده است.

ناصر خسرو بلخي ازخراسان چنين ياد مى‏كند:
خراسان جاى دونان گشت، گنجد
به يك خانه درون آزاده با دون؟
نداند حال و كار من جز آن كس
كه دونانش كنند از خانه بيرون
همانا خشم ايزد بر خراسان
بر اين دونان بباريدست اكنون
كه اوباشى همى بى‏خان و بى‏مان
در او امروز خان گشتند و خاتون.

درآغازاخبارمنتشره درسايت بي بي سي چنين ميخوانيم : ( ناصرخسرو سرشناس ترين شخصيت اسماعيلی مذهب تاريخ ادبيات ايران است) . با مطالعه زند گي نامه ناصرخسروشما خواننده گرامي قضاوت نمايد که اين دانشمندان ونشريه بي بي سي چقدربا حقايق فاصله دارند؟ .  متاسفانه اين بارنخست نيست که تعدادی آگاهانه وغيرمسوولا نه افتخارات فرهنگي ، تاريخي ، جغرافياي وادبي سرزمين هنرپرورومردآفرين مارا ( افغانستان )  ازآن خويش دا نسته با ارايه ي مشتي ازحقايق مسخ شده خودرا دل شاد ونشريه ي را به کژاند يشي تشويق مينمايند . بااندوه فراوان ازچنين کژکاري هاي ادبي ، تاريخي وفرهنگي ميتوانيم بصورت دقيق ده ها سند وشواهد ارايه بداريم ، بطورمثال همه دا نشمندان وشرق شناسان جهان معتقد است که مولانا دربلخ (پس بگويم بلخ کجاست ) زاده شده ودرقونيه   درگذ شته است ؛ شاهنامه جزي افتخارات ما وفردوسي بزرگ آنرا به سلطان محمود غزنوي هد يه نموده است ( اگرمجال ميبود که مي پرسيد يم:  مادررستم دخترکه؟ وسهراب
September 25th, 2005



  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان